سلام روزگار.... (ازدست عزیزان چه بگویم گله ای....)
| ||||||||||||||||||||||||||||||||
|
ابتدا به اینترنت وصل شوید. و برنامه Calculator را از طریق start/Alprograms/Accesroies باز کنید از منوی Help برنامه روی Help Topice کلید کنید. اکنون از بالای پنجره باز شده در سمت چپ روی علامت سوال زرد رنگ کلید کنید. داخل منو روی Jump to this URL کلید کنید . اکنون کافی است در فیلتر Jump to this URL آدرس سایتی را که میخواهید بروید با ذکر http:// وارد و ok کنید. موضوعات مرتبط: کامپیوتر، ، برچسبها: [ 28 / 2 / 1391برچسب:ترفند""کامپیوتر "ویندوز, ] [ 9:38 AM ] [ meysam ]
موضوعات مرتبط: ایرانسل، ، برچسبها: [ 27 / 2 / 1391برچسب:کد آهنگ پیشواز از "حمید حکمت", ] [ 8:56 PM ] [ meysam ]
موضوعات مرتبط: داستان اموزنده، ، برچسبها: لیلی زیر درخت انار نشست.درخت انار عاشق شد.گل داد سرخ سرخ.گلها انار شد داغ داغ.هر اناری هزار دانه داشت.دانه ها عاشق بودند.دانه ها توی انار جا نمیشدند.انار کوچک بود.دانه ها ترکیدند.انار ترک برداشت.خون انار روی دست لیلی چکید.لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید.مجنون به لیلی اش رسید.خدا گفت: راز رسیدن فقط همین است.کافی است انار دلت ترک بخورد. موضوعات مرتبط: مطالب عاشقانه، ، برچسبها:
روزی یک استاد دانشگاه تصمیم گرفت تا دانشجویانش را به مبارزه بطلبد. او پرسید: آیا خداوند هر چیزی را که وجود دارد، آفریده است؟ دانشجویی شجاعانه پاسخ داد: بله. استاد پرسید: هر چیزی را؟ پاسخ دانشجو این بود: بله هر چیزی را. استاد گفت: در این حالت، خداوند شر را آفریده است. درست است؟ زیرا شر وجود دارد. برای این سوال، دانشجو پاسخی نداشت و ساکت ماند. استاد از این فرصت حظ برده بود که توانسته بود یکبار دیگر ثابت کند که ایمان و اعتقاد فقط یک افسانه است. ناگهان، یک دانشجوی دیگر دستش را بلند کرد و گفت: استاد، ممکن است که از شما یک سوال بپرسم؟ استاد پاسخ داد: البته. دانشجو پرسید: آیا سرما وجود دارد؟ استاد پاسخ داد: البته، آیا شما هرگز احساس سرما نکرده اید؟ دانشجو پاسخ داد: البته استاد، اما سرما وجود ندارد. طبق مطالعات علم فیزیک، سرما عدم تمام و کمال گرماست و شئی را تنها در صورتی میتوان مطالعه کرد که انرژی داشته باشد و انرژی را انتقال دهد و این گرمای یک شئی است که انرژی آن را انتقال می دهد. بدون گرما ، اشیاء بی حرکت هستند ، قابلیت واکنش ندارند . پس سرما وجود ندارد. ما لفظ سرما را ساخته ایم تا فقدان گرما را توضیح دهیم. دانشجو ادامه داد: و تاریکی؟ استاد پاسخ داد: تاریکی وجود دارد. دانشجو گفت: شما باز هم در اشتباه هستید، آقا. تاریکی فقدان کامل نور است. شما می توانید نور و روشنایی را مطالعه کنید، اما تاریکی را نمی توانید مطالعه کنید. منشور نیکولز تنوع رنگهای مختلف را نشان می دهد که در آن طبق طول امواج نور، نور می تواند تجزیه شود. تاریکی لفظی است که ما ایجاد کرده ایم تا فقدان کامل نور را توضیح دهیم. و سرانجام دانشجو پرسید: و شر، آقا! آیا شر وجود دارد؟ خداوند شر را نیافریده است، شر فقدان خدا در قلب افراد است، شر فقدان عشق، انسانیت و ایمان است. عشق و ایمان مانند گرما و نور هستند، آنها وجود دارند، فقدان آنها منجر به شر می شود. و حالا نوبت استاد بود که ساکت بماند. موضوعات مرتبط: داستان اموزنده، ، برچسبها: برهنه ات می کنند تا بهتر شکسته شوی …! موضوعات مرتبط: حرف حساب، ، برچسبها: امشب برایت می نویسم امشب که شبی است ساکت و زیبا چشمانم را می بندم لبخند می زنم لبخند میزنم به شکوه این شب که به یاد توام باز وباز ... و همیشه. می اندیشم آیا لحظه ای هست که به یاد تو نباشم؟ می اندیشم به وقت اندوه ... به وقت گریه ... به وقت دلتنگی ... به وقت خنده ... و می بینم که یادم چه وفادار بوده به یادت. امشب برایت می نویسم امشب که به اندازه یک سرزمین بین مان فاصله است امشب که از روحم به من نزدیکتری مینویسم که دوستت دارم. آه خدایا! این دوست داشتن را چقدر دوست دارم موضوعات مرتبط: مطالب عاشقانه، ، برچسبها: [ 23 / 2 / 1391برچسب:مطالب عاشقانه, ] [ 2:10 AM ] [ meysam ]
بیا با من مدارا کن که من مجنونم و مستم اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن هستم بیا با من مدارا کن که دل غمگین و جان خستم اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بستم بیا از غم شکایت کن که من هم درد تو هستم بیا شکوه از دل کن که من نازک دلی خستم جدایی را حکایت کن که من زخمی آن هستم اگر از زخم دل پرسی برایش مرحمی بستم مجنونم و مستم به پای تو نشستم آخر ز بدیهات بیچاره شکستم برو راه وفا آموز که من بار سفر بستم دگر اینجا نمی مانم رهایی از وفا جستم برو عشق از خدا آموز که من دل را بر او بستم نمی خواهم تو را دیگر بدان از دام تو رستم مجنونم و مستم به پای تو نشستم آخر ز بدیهات بیچاره شکستم مجنونم و دل را به چشمان تو بستم هشیار شدم آخر از دام تو جستم مجنونم و مستم عاشقم و خستم موضوعات مرتبط: شعر، ، برچسبها: [ 23 / 2 / 1391برچسب:شعر"شعرعاشقانه", ] [ 1:56 AM ] [ meysam ]
ببار باران
موضوعات مرتبط: حرف حساب، ، برچسبها: [ 23 / 2 / 1391برچسب:مطالب عاشقانه, ] [ 1:56 AM ] [ meysam ]
"تنهايي " به نام او... همان كه اشك را مرهم دلها آفريد
تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم پس از يك جستجوي نقره اي در كوچه هاي آبي احساس تو را از بين گلهايي كه در تنهاييم روئيد با حسرت جدا كردم
و تو در پاسخ آبيترين موج تمناي دلم گفتي: "دلم حيران و سرگردان چشماني ست رويايي..." "ومن تنها براي ديدن زيبايي آن چشمان..." "تو را در دشتي از تنهايي و حسرت رها كردم" همين بود آخرين حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگينت حريم چشمهايم را به روي اشكي از جنس غروب ساكت و نارنجي خورشيد وا كردم نميدانم چرا رفتي ؟ نميدانم چرا؟ شايد خطا كردم و تو بي آنكه فكر غربت چشمان من باشي نميدانم كجا؟ تا كي؟ براي چه؟ ولي رفتي.. و بعد از رفتنت باران چه معصومانه ميباريد موضوعات مرتبط: حرف حساب، ، برچسبها: [ 23 / 2 / 1391برچسب:تنهايي "مطالب عاشقانه"مطالب تنهایی, ] [ 1:56 AM ] [ meysam ]
|
| ||||||||||||||||||||||||||||||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |