سلام روزگار.... (ازدست عزیزان چه بگویم گله ای....)
| ||
|
گاهی یک جمله خود کتابی است ،گاهی یک عکس در قاب برای خود
دنیایی است ، گاهی با دیدن یک تصویر ، دنیایی از احساسات و افکار
گوناگون در ذهن آدمی تراوش می کند .
از امروز می خواهم هر از چند گاهی عکس های مفهومی بذارم ،و از شما
دوستان تقاضا دارم احساستون و برداشتتون رو از این عکس ها بنویسید و
بیان کنید که شما چه برداشتی از این عکس ها دارید و از نگاه خودتون
این عکس ها رو توصیف کنید ؟
عکس بالا را چگونه نقد می کنید ؟ اگر قرار باشه شما برای این عکس یک عنوان انتخاب کنید ، چه عنوانی می گذاشتید ؟
موضوعات مرتبط: خواندنی ، ، برچسبها: بزن به سلامتی حرفهای دلت
موضوعات مرتبط: حرف حساب، ، برچسبها: چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:
موضوعات مرتبط: خواندنی ، ، برچسبها:
موضوعات مرتبط: حرف حساب، ، برچسبها:
از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست غمدیده ترین عابر این خاک منم من جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا مانند کویری که در آن قافله ای نیست می خواستم از درد بگوییم ولی افسوس در دسترس هیچکسی حوصله ای نیست شرمنده ام از روی شما بد غزلی شد هرچند از این ذهن پریشان گله ای نیست موضوعات مرتبط: شعر، ، برچسبها:
صفحه قبل 1 ... 23 24 25 26 27 ... 120 صفحه بعد
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |